ای خم چرخ از خم ابروی تو ...

هرکه از دوست تحمل نکند ... عهد نپاید ...

۲۵ مطلب با موضوع «گاه نوشت» ثبت شده است

مکن ای صبح طلوع ...

غروب جمعه همیشه ...

حال و هوای بدی دارد ... و ما همیشه با رفتن به خانه بزرگتر ها .. سعی میکنیم فراموش کنیم غربت غریب عصر جمعه را ... 

اما ...

غروب جمعه امروز اما .... نوعی دیگری است ...

بعد از بیست و اندی روز  که هوای پاک خورده ای و از طبیعت نو بهار لذت برده ای  .... فردا باید بری در آلوده شهر تهران ... سوار مترو شوی 

و شلوغی اول صبح را تحمل کنی و برسی به دانشگاه ... 

و باز روز از نو و روزی از نو ...

خدا کند همه آنهایی که ازشان متنفرم ... فردا مقابل چشمم نیایند : )

تنها دلیل شادیم برای فردا ... دیدن گروه خاص جانمان است ... 

و آن لحظه های دوستداشتنی ...

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شد سه سال ...

سه سال متوالی نو  عید ...

همین که شما رفتید ... دنیا برای همه تنگ شد ...

و دانه به دانه رفتند از کنارمان ... خدا بخیر بگذراند ۹۳ را... 

خداکند ۹۴ دیگر نوعید نداشته باشیم ...

در ضمن 

جای خالیتان ... 

مثل همیشه ... 

توی ذق میزند ... ولی دیگر ما یاد گرفتیم تظاهر به فراموشی را ... 

یا اینکه کجا میشود راحت و آسوده گریست بی آنکه کسی بفهمد ... 

همه مان مخفی میکنیم دلتنگی هایمان را ... 

و همه مان هم حسابی دلتنگیم ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

چهار پارت مهم

پارت اول :

انتقاد از هنرمندان پاچه خوار

در سایت آپارات حدودا دوروز پیش کلیپی را دیدم از هنرمندان که صادقانه بگویم به نیمه نرسیده صحفه را بستم و رفتم پی کار دیگری انقدر که اذیت کننده بود این فیلم ... 

مضمونش را بخواهم بگویم خلاصه میشود در یک پاچه خواری اساسی از دولت تدبیر وامید (!!!) که باعث شده هنرمندان بی قیدمان احساس راحتتری داشنه باشند .. همان دسته از هنرمندان که هرگز حتا لحظه ای  از زندگی خود را برای شاد کردن دل ما قدم از قدم برنداشته اند و همان دسته از هنرمندان که تنها نپوشیدن ویا بد پوشیدن مسئله زندگیشان است ...

بگذریم ... از هنرمند های این روز ها حرف زدن ... دفتر صد برگی میخواهد و اراده ای آهنین...

و بحق گذشته است آن ایام که هنرمندان در کنار دین و عرفان قدم میزندند ...و زندگیشان عجین با قرآن بود .. ونتیجه اش میشد تعزیه و خلق آثار هنری و به یادماندنی ای مانند آثار باستانی اصفهان .

همه غصه ام از آن فیلم مسخره برای این بود که چرا مردم را باخود همراه میپندارند ...

سرزمین اسلامی ما بالغ بر هفتاد ملیون نفر جمعیت دارد ... بازدید مردم از سینما ها حتا در طول یک هفته کمتر از تعداد نفرات حسینه اعظم زنجان  در روز تاسوعاست ... این آیا به معنی همراهی مردم با هنرمندانی است که حتا لحظه ای به یاد اعتقادات قلبی مردمشان نیستند ؟؟؟

 

من به شخصه از زبان خودم ... واز زبان هم کیشانم .. که نه تند رو هستند و نه معتدل تدبیری و نه فتنه گر جلبکی عرض میکنم ...

لطفا از ما مایه نگذارید ... 

مثل همیشه به کار های مسخره خودتان برسید ...

عزت ملی ما ... که به دست بی تدبیری های این رییس جمهور مثلا مدبرتان ... زیر دست و پا له شد..  مهمترین وسیله ما در برابر مسائل سیاسی بود ... 

لذا ... هیچ هم خوش نیستیم با این دولت ناامیدی و بی تدبیری 


پارت دوم : 

سیب زمینی بِه از وزارت فرهنگ 

در تالار وحدت خیلی شیک و مجلسی تئاتر اجرا میکنند ..بعد تک خوانِ زن چه چه میزند برای حضار ... مثلا تئاتر است دیگر ... غصه ندارد ...بعد هم  نسرین ستوده میاید و کارگردان اثرش را تقدیمش میکند ... 

وزارت ارشاد هم که کمی از سیب زمینی ندارد ..

پ.ن : دلم میسوزد برای پدری که سالیان سال زحمت فرزندی را میکشد ...  تا بشود مایه سربلندی و عزتش ...ولی نهایتا میزند کوزه آبروی پدر را له ولورده میکند ... میرود ...

حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش

 در لشکر دشمن پسری داشته باشد !
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد !

حسین جنتی


پارت سوم :‌

ما بیسوادیم یا شما خدایی ؟

مصلی یعنی محل برگزاری نماز

بیست و سه سال از رحلت امام بزرگوار میگذر د ... هنوووووووز این ساخت مصلی تمام نشده !

 حالا هم که تا حدودی قابل استفاده است 

و مدتی است نماز های جمعه را در مصلی تهران هستیم ...

آقایان به علت برگزاری نمایشگاه .... یعنی چایی که برای نمایش محصولات مختلف از شرکت های مختلف دعوت به عمل میاید برای بهبودی حال مشتری و دسترسی آسان و فروش راحتتر برای کارخانه دارها ... نماز های جمعه را از مصلی به دانشگاه ..یعنی محل کسب علم فرستاندن... 

اینا جدا فازشون چیه ؟‌مگه ما سالن نمایشگاهی نداریم تو تهران آخه !!!!!


پارت چهارم : 

عیدتون مبارک پیشاپیش

سال خوشی داشته باشید :‌)

با آرزوی ظهور حضرت حجت .. روحی فداه 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

مادر مهربان

بسم الله

هر روز شاید هزار بازارچه خیریه برای مردمان زحمت کشی که زور بازوهایشان حریف مخارجشان نمیشود  برگزار میشود . ما اما اینبار ...به یاد کودکانی بودیم که شانه های خسته ونحیفشان از سنگینی بار روزگار در حالِ شکستن است .

بازارچه ی خیریه ام المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها ، خوانِ نعمتی پهن کرده برای همه کودکانِ خانواده های سخت کوشِ درمانده ی سختی های روزگار .

کودکانی که از بیماری های سخت رنج میبرند ... کودکانِ بدون سرپرست ... کودکانِ سخت کوش ِ کار و ....

سفره عظیم مادر مهربان مان "ام المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها "... این فرصت را به ماهم داده است تا در حد توان خودمان به فرزندان کوچک شهرمان کمکی کنیم .

باشد که هیچ کودکی خاطره ای از گرسنگی نداشته باشد .

منتظرتان هستیم .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

اسفند ... و یاد مدرسه

این روز ها مدام یاد مدرسه میافتم :)

از همین اوایل اسفند شروع میکردیم پچ پچ های نیامدن آخر اسفند را .. هرچه هم که بزرگتر میشدیم :) مثلا خیلی قوی تر بودیم پس کلا برای یک هفته برنامه میریختیم :)

نجواهایش هنوز یادم هست : 

-من که نمیام .... چیه بابا از اول مهر تا حال نفس نتونستیم بکشیم ...(داش مشتی کلاس)

- من دوست دارم بیاما ولی بلیطمون برای یالقوز آباد افتاده 23 اسفند :)))    ( از اون اعصاب خورد کنای فیگوری )

- من تابع جمعم :) (پایه های کلاس)

- من مامانم نمیذارن ... باید بیام (این مورد شخص شخیص خودم هستم :))) چون والده مدیر مدرسه بودند تا 28 ام باید کلاسا رو میرفتم :| )

- من میخوام بیام ... ازدرس نزنید ما میایم ما ( خرخون هااااااااا :((((  حیف که رفیق فابام بودن وگرنه به ملکوت اعلا پیوندشون میدادم :)))  )

- بچه ها امضا کنین نمیاین ... الان بگین نمیاین بعدا بیاین کشتمتوناااا (داش مشتی ها) 

یادش بخیر چه قدر خوب  و دوستداشتنی بود :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

دلم خوش است به تو .. با تمام سختی ها

 با همه اتفاقات تلخش ...  این ترم شروع شد ... و هیچ گریزی از آن نیست .

 و من دلم خوش است به شش ساعتی که کنار گروه خاصم مینشینم و درس میخوانم ... 

با اینکه خیلی عقب افتادم این ترم ... با اینکه نَفَسم رابریدند ...

با این که از روز اول تا همین امروز اشک بود و اشک ... ولی ...

به قول یکی از همکاران سایبری ... امید مومن به رب تعالی هرگز قظع نمیشود ...

پ.ن : گله دارم از خودم .. که بار ها وبار ها خوانده ام  "ولله عزة جمیعا " ... ولی هنوز نگران آبرویی هستم که ریخت

پیش مردمِ از خداوند دور ...

 آبرو را پیش اهلش حفظ کردن ... مهم است که بحمدالله و بفضل الله و در طریق رحمةالله هنوز نیمچه آبرویی در حد حقیرِ خودم مانده است برایم ..

خدایا ... شکرت : )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

دل سپرده ایم به یار ...

پایان امتحانات ... نه دست داشت .. نه جیغ و نه هورا ...

خلاصه شد در یک تلفن تلخ ... در یک روز سراسر اشک ... و عزت نفسی که سلاح همواره ام بود در زندگی ...و حالا از دست دادمش ...

رسیدن پنج شنبه سوم بهمن ماه ... شده بود یک دغدغه برایم ... ولی تلخی مزه زهر گونه اش ... تا سالها زیر زبانم میماند ...

دعا کنید برای بیتابی هایی از جنس عزت نفس ... 

فلیتوکل علی الله ... وهو حسبه ...

من سه بار ایمیل زدم بهشون که تورو خدا اگه میخواید منو بندازید .. حذفم کن .. شما میدونید چه وضعی دارم من ...

خدایا ... چی کار کنم ؟؟؟؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

مرگـــــــــــــ

خیلی ضعیف شدم ...

در برابر هر فوتی ... روزها ذهنم درگیره ... وساعت ها اشک میریزم ...

دیروز تولد والده بود ...روز خوبی بود ... بعد از مدت ها ... روز خیلی خوبی بود ...

امروز صبح اما ...

:'(

یکی از همسایه هامون تو راه مشهد تصادف کردن ... پدر خونواده ... به رحمت خدا رفته ... مادر پدر خونواده هم همین طور ...

پسر خونواده که 13 سالست هم رفته تو کما ... وفقط مادر خونداده از بیمارستان مرخص شده ...

همه همسایه هامون جمع شدن ... نمیدونم چرا انقدر گریه ام طولانی شده ...

شاید چون دیدم وقتی عمو حهاندارم رفت خالم چه قدر سختش شد و هنوزم که هنوزه بعد از  دوسال تا اسمش میاد گریه اش میگیره ... 

یا وقتی عمو علی رفت ... خیلی ناگهانی... وزن عمو هی میگفت دیگه تنها شدم ...

خدایا .. خودت پسر کوچولوشونو شفا  بده ...اون مادر خیلی تنها میشه اگه اونم بره ...

یاد علی یادگاری بخیر ... یاد پارسا 

یاد مامانی . مادر جون ... یاد عمه معصومه ... 

پ.ن : برای شفاشون دعا کنین ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

او می آیــــــد ... به زودی :)

قبل تر ها .. همان روز ها که دلم پاک تر بود و توفیق مطالعات دینی ام روز افزون تر ...

پدر برایم کتابی را میخواند و توضیح میداد ... با مضمون ظهور مولایم ...

بعضی از بخش هایش شیرین ... برخی تلخ .. برخی رعب آور و برخی امید بخش بودند ...

با مرگ شارون ملعون ... بنا برخی مستندات ... یکی از نشانه های فرعی ظهور سرورمان ... به وقوع انجامید ...

و آغازی است بر پایان صهیونیسم : )

اللهم عجل لفرج مولانا صاحب العصر والزمان ....

پیوست یک     پیوست دو

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

سی پلاسِ بی پلاس :(

 تمام وقتم رو هم بذارم برای برنامه نویسی هیچ نتیجه ای نداره ...

آااااااه ....

:((((((

پ.ن :

همه برو بچ اکیپ تمرینو حل کردن ... جز من ... :(

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان