ای خم چرخ از خم ابروی تو ...

هرکه از دوست تحمل نکند ... عهد نپاید ...

۴ مطلب با موضوع «مناجات» ثبت شده است

همه چی عوض شده

+خیلی وقنه دیگه بهش نمیگم میشه باهام حرف بزنی ... یا حتا میشه شعر بخونی ...

+خیلی وقته بهش نمیگم بیا عکس بگیریم ... آخه میدونم هیچ کدومشون قرار نیست پرینت بشن ... و یا حتا آرشیو ...

+خیلی وقته حتا حالم رو هم نمیپرسه ..  خیلی وقته دردودل نمیکنه و وقتی میفهمم ناراحته ... راز داری میکنه و نمیگه ... 

+خیلی وقته عوض شدیم... هرچند کتمان میکنیم .. ولی فک کنم فهمیده باشیم که مبدا تحولات راه مارو جدا کرده ...

+خیلی وقته همه ی حرفایی که نگه داشته بودم تابزنم مستمعی  نداره ... وحتا اگه داشته باشه ... رغبتی برای گفتنشون ندارم دیگه  ... 

+ خیلی وقته که با حرف نزدن آرومتر میشم تا با حرف زدن ...

و حتا اون اینو هم نمیدونه ... کسی که خیلی چیزا رو میدونه ...

.

.

این قصه یه نفر نیست ...

.

.

 درست میشه .. 

.

.

همه چی تغیر کرده ... 

.

.

  یکی از بدترین های زندگیم .. بیشتر از بهترین ها دلسوزی کرد ...

اما ... بهترین ها از ترس ناراحتی من سکوت کردن  ... امام صادق میگن ... رفیقت باید آیینت باشه.. بدیهاتو بروت بیاره .. عیبتا تو بگه ... بهترین ها عیبامو نمیگن نگفتن و قطعا نخواهند گفت  ... آیندم براشون مهم نیس ... پوشالین  ..بدترینِ  اونقت .... 

.

.

همه چی تغیر کرده ...

.

.

خدا شکرت که هستی ... عبدتم     

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

شعبان الـــــذی ....

وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی

آنچه را در دل من می‏گذرد می‏دانی، از نیاز من آگاهی، ضمیر و درونم را می‏شناسی و فرجام و سرانجام زندگی و مرگم از تو پنهان نیست. آنچه را که می‏خواهم بر زبان آورم و از خواسته‏ام سخن بگویم و به حسن عاقبتم امید بندم، همه را می‏دانی.

وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی

در آنچه تا پایان عمرم و از نهان و آشکارم خواهد بود، قلم تقدیرت نافذ و جاری است و افزونی و کاهشم و سود و زیانم، تنها به دست توست.


إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّــــــــــــــــــــذِی یَرْزُقُنِی

وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْـــــــــــــــصُرُنِی

خدایا! اگر محرومم سازی، کیست که روزیم دهد؟

و اگر خوارم کنی، کیست که یاریم کند؟

چه قدر خدارا شاکرم برای وجود این سه ماه .... رجب و شعبان و رمضان ...

پر توفیق باشیم ان شاءالله ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ

وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی

 ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ

إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی

 ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ 

یوسف 53

پ.ن : الهی ... وربی ... من لی غیرک ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

هر قطره چکیده به دریا نمی رود ...

ما از قدیم شهره افلاک گشته ایم
زمزم نخورده ایم ولی پاک گشته ایم
قالو بلی نگفته اسیر کسی شدیم
آری به پای مقدم او خاک گشته ایم  
ما را درون ظرف ولا نرم کرده اند 
آنجا جدا ز هر خس وخاشاک گشته ایم 
ما خاک بوده ایم ومبدل به گل شدیم 
با قطره های کوثر نمناک گشته ایم  
با نام او خدا به گل ما دمیده است 
قدریم و برتر از همه ادراک گشته ایم 
با لطف حق ز عالمیان سر شدیم ما
از شیعیان حضرت حیدر شدیم ما

محمد علی بیابانی

پ.ن:

مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگو 

اشهد ان علی ولی الله بگو ....

لطیفیان

دل نوشت :  

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنین! ( یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)

خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری می‌شناسیدش : علی ست 

قاسم صرافان ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان