ای خم چرخ از خم ابروی تو ...

هرکه از دوست تحمل نکند ... عهد نپاید ...

۵ مطلب با موضوع «حسرت کربلا» ثبت شده است

خلا ء

کسی بلیط رفتنی به دست من نمی دهد
به آرزوی یک جــــوان خــــام تن نمی دهد

بلیط ماندن است مانده روی دستهــای من
در این همه مســـافــــر حرم نبود جای من؟

«سـلام نسخه» را بـبـر بـبـیــن دوا نمی دهد؟
از او بـپــرس ایــن مـریـض را شفـــا نمی دهد؟

چقدر تـــا تو با قطــارهـا سفـر کند دلش؟
چقدر بـگـــذرنـد زائـــرانـت از مـقــــابلش؟

چقدر بـــادهـــای دوریـــت مچـــالــه اش کنند؟
و دوستان به روزهـــای خوش حواله اش کنند؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

آرزو مند نگاری ... به نگارش برسد ...

حال و روز کسی که میخواهد برود پیاده روی اربعین ...قابل وصف نیست ...

اما ..

شاید بتوان حال  کسی را که حسرت کربلا بر دلش مانده توصیف کرد ...

اینکه هر لجظه ات را مرور کنی تا بفهمی چرا لیاقت دیدار ارباب را نداری ..

اینکه هربار که میشنوی دوستی آشنایی فامیلی دارد میرود ..

بغض گلویت را بگیرد ...

اینکه همه جا پرباشد از عکس های پیاده روی اربعین .. اینکه حسرت دیدن تابلوی "مرقد الحسین " بردلت مانده باشد...

این که تماشای تلویزیون آشفته ترت کند ...

اینکه هربار روی تختت مینشینی و عکس حرم را  میبینی مثل بچه ها زانوی غم بغل بگیری و بغ کنی و اشک هایت را پاک کنی ...

میشود حال کسی که کربلا نرفته ...

حال دلی که معشوق رخصت دیدار نمیدهش...

میشود حال منی که دو روز است به رگبار خبر های کربلاییان بسته شدم ...

میشود حال منی که دلم سوختـــــــــــــــه ...

خراب است حال دلم خراب ... 

یک سفر کربلا میخواهم .. یک اربعین کربلایی .......

کسی چه می فهمد ... حال خراب ما را ....

پ.ن : سهم ما همیشه این بوده زنده باشیم با نسیـــــــــم حرم ...

کربلایی حساب کن مارا ...با همین پخش مستقیم حـــــــــــــرم ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

با توام آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟؟

الموتُ اولی من رکوبِ العارِ

والعارُ اولی من دخولِ النارِ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

تو ناشناسی مثل شب تا روز محشر*

خون دل :


کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا
با آبروی ریخته ات آبرو گرفت

شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت

دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت

خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت

از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت
....
زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت

در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت

علی اکبر لطیفیان

دل نوشت :

نوشته اند به یک دیده بنگری همه را
نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند

محمد سهرابی ...

*محمد امین سبکبار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها ...


تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید
خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم .....

ali akbar

خون دل :

علی به خاطر من چـشـم هات را وا کـن
مگـر بــمـیـرم و باور کنم عزایت را


دلـم شـبـیه وجـود تـو پاره پاره شده
گرفـته سرخی خون روی با صفایت را


تـمـام زخـمـی و پـیش پـدر نمی نالی
بنازم ایـن هـمه خودداری و حیایت را


خـدا مگـر به من آغوش چند تا بدهد
که تا بـغـل بکـنم تکه تکه هایت را


چـقــدر تـلخ و غـریـبانه تجربه کردم
به محـض دیدن تـو درد بـینهایت را

علی اصغر ذاکری

++ : غوغایی است این مداحی جواد مقدم   ای جانم تازه جوانم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان