ای خم چرخ از خم ابروی تو ...

هرکه از دوست تحمل نکند ... عهد نپاید ...

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ صَبْرَ» ثبت شده است

جعل الاجابة تحت قبة الحسین

 

قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا ﴿۷۵﴾
گفت آیا به تو نگفتم که هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر کنى (۷۵)

سوره مبارکه کهف

صبر میکنم ... چشم .. یادم رفته بود ... قول و قرارمان را ... 

صبر میکنم ... و شکر که شما حواستان هست به ما ... 

صبر میکنم .. هرچند این صبر کردن دیگر دارد امان از دلم میبرد ....

میگذارمش پای تادیب ... باید تربیت شود بزرگ شود عاقل شود ...

طول میکشد .. ولی میشود ... شده برایش کلاس تقویتی هم بگذارم میرسانمش به حد لیاقت ...آنوقت .. میایم برای اذن ...

قلبم که فراخ شد  ... میایم تا تذکره ام را بدهید ... امضا شده .. یک کربلای با معرفت ... با حضور قلب ... پر شور شعور ... 

صبر میکنم وچه لذتی بالاتر از ناز شما را خریدن ...  

صبر میکنم ... صبر جمیل همین است ... همین ... 

.

.

جانم به فدایتان

.

.

.

جعل الاجابة تحت قبة الحسین 

بفداک کلنا یا ریحانة الحسین

.

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

آه ... مادرم ...

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام

 زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
 داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

 دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
 با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم

 با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
 با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت

 این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد
 حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد

 زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
 باید کمک کنم، کمرت درد می کند

 آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن
 فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن

 تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
 دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد

 ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
 نگذاشتی طبیب برایت بیاورم

 با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم
 راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم
 
 جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
 دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم

 جارو نکش! که عطربهشت ست می بری
 روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری

 باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
 ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
 
 گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
 فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....

 آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی
 خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی

 زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
 حلوای ختم شیرخدا را درست کن
 
 مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
 دست شکسته جانب دستاس می بری

 جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت
 شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت

 شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟
 آماده کرده ای تو کفن با کدام دست

 حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
 ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه

 حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین
 خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
***وحید قاسمی***

بمیرم برا دلتان ... :'(

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

دلم خوش است به تو .. با تمام سختی ها

 با همه اتفاقات تلخش ...  این ترم شروع شد ... و هیچ گریزی از آن نیست .

 و من دلم خوش است به شش ساعتی که کنار گروه خاصم مینشینم و درس میخوانم ... 

با اینکه خیلی عقب افتادم این ترم ... با اینکه نَفَسم رابریدند ...

با این که از روز اول تا همین امروز اشک بود و اشک ... ولی ...

به قول یکی از همکاران سایبری ... امید مومن به رب تعالی هرگز قظع نمیشود ...

پ.ن : گله دارم از خودم .. که بار ها وبار ها خوانده ام  "ولله عزة جمیعا " ... ولی هنوز نگران آبرویی هستم که ریخت

پیش مردمِ از خداوند دور ...

 آبرو را پیش اهلش حفظ کردن ... مهم است که بحمدالله و بفضل الله و در طریق رحمةالله هنوز نیمچه آبرویی در حد حقیرِ خودم مانده است برایم ..

خدایا ... شکرت : )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

خلا ء

کسی بلیط رفتنی به دست من نمی دهد
به آرزوی یک جــــوان خــــام تن نمی دهد

بلیط ماندن است مانده روی دستهــای من
در این همه مســـافــــر حرم نبود جای من؟

«سـلام نسخه» را بـبـر بـبـیــن دوا نمی دهد؟
از او بـپــرس ایــن مـریـض را شفـــا نمی دهد؟

چقدر تـــا تو با قطــارهـا سفـر کند دلش؟
چقدر بـگـــذرنـد زائـــرانـت از مـقــــابلش؟

چقدر بـــادهـــای دوریـــت مچـــالــه اش کنند؟
و دوستان به روزهـــای خوش حواله اش کنند؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

با توام آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟؟

الموتُ اولی من رکوبِ العارِ

والعارُ اولی من دخولِ النارِ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

مکن ای صبح طلوع

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

تو ناشناسی مثل شب تا روز محشر*

خون دل :


کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا
با آبروی ریخته ات آبرو گرفت

شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت

دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت

خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت

از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت
....
زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت

در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت

علی اکبر لطیفیان

دل نوشت :

نوشته اند به یک دیده بنگری همه را
نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند

محمد سهرابی ...

*محمد امین سبکبار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها ...


تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید
خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم .....

ali akbar

خون دل :

علی به خاطر من چـشـم هات را وا کـن
مگـر بــمـیـرم و باور کنم عزایت را


دلـم شـبـیه وجـود تـو پاره پاره شده
گرفـته سرخی خون روی با صفایت را


تـمـام زخـمـی و پـیش پـدر نمی نالی
بنازم ایـن هـمه خودداری و حیایت را


خـدا مگـر به من آغوش چند تا بدهد
که تا بـغـل بکـنم تکه تکه هایت را


چـقــدر تـلخ و غـریـبانه تجربه کردم
به محـض دیدن تـو درد بـینهایت را

علی اصغر ذاکری

++ : غوغایی است این مداحی جواد مقدم   ای جانم تازه جوانم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

السلام علی الشیب الخضیب ...

دارد شروع میشود ...ماه ماتمت ...

دارم هلاک میشوم ...بهر دیدنت ...

کربلا نرفتم و شروع شد محرم ... دلم چه طور باید بشکند ... تا مرا هم ببری آقا ؟

دل نوشت :

باران معرفت ز سحاب محرم است
آباد آن دلی که خراب محرم است

کلامی زنجانی

دل نوشت :

روضه شروع شد دل ما را بیاورید
سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید

یک سال میشود که پرم وا نمیشود
دستم به آسمان تو بالا نمیشود

یک سال میشود که دلم خاک خورده است
این چشم خشک راه به جایی نبرده است

حالا شروع تازه برایم فراهم است
تحویل سال سوخته گان از محرم است

پرواز عشق با پر گریه میسر است
توبه به پای روضه اگر شد چه بهتر است

تعلیم درس عشق که در روضه میشود
بالاتر از مکاتب صد حوزه میشود

این عشق پر بهاست به عالم نمیدهم
من طعم چای روضه به زمزم نمیدهم

اینجا فرشته های خدا صف کشیده اند
هر قطره قطره اشک شما را خریده اند

این لحظه ها چقدر پر از نور میشویم
چه ساده از عذاب خدا دور میشویم

دلتنگ روضه هستم و دلتنگ کربلا
با گوشه نگاه بفرما بزن مرا


حسین کردی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

تمام دار وندارم

بگو چه گونه تو را ای تمام دار وندارم ...

به خاک ها بسپارم ... که راه خانه بگیرم ...

فردا 46 ساله میشدی ...

بغض های پدر بی حرمتیهای آنها ...

اشک های پدر بی تفاوتی های آنها ...

چه قدر دوستت داشت ووو ته تغاری خانه ....

چه قدر خم شد صورتش ... بعد از رفتن تو ...

چه قدر تنها شد ...

چه قدر دردناک گفت ... هوای برادرت را داشته باش بنت الهدی ... خواهر ... خیلی عزیز است برای برادرش ... چه قدر حسرت میبینم در چشمانش ... 

تولدت مبارک عمه جانم ... 
عزیزترین عمه  روی زمین ... 

هم تولد 46 سالگیت ... 

هم تولد یکسالگی بهشتی شدنت ... 

غمت سنگین است ...

اللهم انی اسئلک الصبـــــــــــر ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان