ای خم چرخ از خم ابروی تو ...

هرکه از دوست تحمل نکند ... عهد نپاید ...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بغض .... گلوبند ... در گلو ...» ثبت شده است

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شد سه سال ...

سه سال متوالی نو  عید ...

همین که شما رفتید ... دنیا برای همه تنگ شد ...

و دانه به دانه رفتند از کنارمان ... خدا بخیر بگذراند ۹۳ را... 

خداکند ۹۴ دیگر نوعید نداشته باشیم ...

در ضمن 

جای خالیتان ... 

مثل همیشه ... 

توی ذق میزند ... ولی دیگر ما یاد گرفتیم تظاهر به فراموشی را ... 

یا اینکه کجا میشود راحت و آسوده گریست بی آنکه کسی بفهمد ... 

همه مان مخفی میکنیم دلتنگی هایمان را ... 

و همه مان هم حسابی دلتنگیم ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

دلم خوش است به تو .. با تمام سختی ها

 با همه اتفاقات تلخش ...  این ترم شروع شد ... و هیچ گریزی از آن نیست .

 و من دلم خوش است به شش ساعتی که کنار گروه خاصم مینشینم و درس میخوانم ... 

با اینکه خیلی عقب افتادم این ترم ... با اینکه نَفَسم رابریدند ...

با این که از روز اول تا همین امروز اشک بود و اشک ... ولی ...

به قول یکی از همکاران سایبری ... امید مومن به رب تعالی هرگز قظع نمیشود ...

پ.ن : گله دارم از خودم .. که بار ها وبار ها خوانده ام  "ولله عزة جمیعا " ... ولی هنوز نگران آبرویی هستم که ریخت

پیش مردمِ از خداوند دور ...

 آبرو را پیش اهلش حفظ کردن ... مهم است که بحمدالله و بفضل الله و در طریق رحمةالله هنوز نیمچه آبرویی در حد حقیرِ خودم مانده است برایم ..

خدایا ... شکرت : )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

خلا ء

کسی بلیط رفتنی به دست من نمی دهد
به آرزوی یک جــــوان خــــام تن نمی دهد

بلیط ماندن است مانده روی دستهــای من
در این همه مســـافــــر حرم نبود جای من؟

«سـلام نسخه» را بـبـر بـبـیــن دوا نمی دهد؟
از او بـپــرس ایــن مـریـض را شفـــا نمی دهد؟

چقدر تـــا تو با قطــارهـا سفـر کند دلش؟
چقدر بـگـــذرنـد زائـــرانـت از مـقــــابلش؟

چقدر بـــادهـــای دوریـــت مچـــالــه اش کنند؟
و دوستان به روزهـــای خوش حواله اش کنند؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

با توام آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟؟

الموتُ اولی من رکوبِ العارِ

والعارُ اولی من دخولِ النارِ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها ...


تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید
خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم .....

ali akbar

خون دل :

علی به خاطر من چـشـم هات را وا کـن
مگـر بــمـیـرم و باور کنم عزایت را


دلـم شـبـیه وجـود تـو پاره پاره شده
گرفـته سرخی خون روی با صفایت را


تـمـام زخـمـی و پـیش پـدر نمی نالی
بنازم ایـن هـمه خودداری و حیایت را


خـدا مگـر به من آغوش چند تا بدهد
که تا بـغـل بکـنم تکه تکه هایت را


چـقــدر تـلخ و غـریـبانه تجربه کردم
به محـض دیدن تـو درد بـینهایت را

علی اصغر ذاکری

++ : غوغایی است این مداحی جواد مقدم   ای جانم تازه جوانم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

هر کی بسیجی تر ...پــــــــر

وقتی به حرم عمه سادات نگاه میکنم ... 
احساااس شرم میکنم .... یه عمـــــــــــــر مدعی بودن ... یه عمر گفتن یا لیتنا کنا معک ... ولی میدون خالی کردن تو روزهایی که باید جهاد کنی ...
سوریه ... جنگ شده ...وباید کمک کرد ... خیلی ها مخالف نظر منن ... ولی من فک میکنم باید کمک کرد ...
چون عقیله بنی هاشم اونجاست ...چون حریم زینب خاتون (سلام الله علیها) .اونجاست.. کسی که از 9 سالگی الگوی دخترای شیعه این کشور بوده ... کسی که عشقش تو دل همه پسرای با غیرت ایرانی هست .. کسی که هممون شب عاشورا برای غربتش زااااااااار میزنیم ... 
کسی که با سلول به سلول بدنم میشناسمش ...
نه دیگه نباید ... نبایــــــــــــد حرمت حریم بانو شکسته بشه ... یعنی ما نمیذاریـــــــم ....
خیلی سخته دوباره دیدن تنهایی ام المصائب ...عقیله بنی هاشم ... زینب خاتون سلام الله ...
دم اون بامرااااامایی که کشورمو .. مردم پارس زبان ایران .رو ..دوباره روسفیـــــــــــد کردن.... گرررررم ... 
کاش به ما دخترا هم اذن جهاد داده شده بود ... کاااااش ....


هروز عکس یه شهید اضافه میشه ... 
ولی این عکس ...
خیلی شبیه به حال بانو زینب هست ...
فقط یه دختر میفهمه ... بابا نداشتن یعنی چی ....خدا بر صبرشون لحظه لحظه اضافه کنــــــــه ....
یا زینب(س) ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان

بغض .... گلوبند ... در گلو ...

بعضی وقتها نباید حرف زد .. 

نباید نظر داد 

در واقع نباید عجول بود

بعضی وقتها باید بنشینی و بگذاری طرف مسکوت باشی ...تا متهم نشوی ....

این روزها اینگونه ام ...ترسو و مذخرف ..زود عقب مینشینم و تسلیم میشوم ... نشانه اش همین 10 مین پیش ...

اهدافم را کاملا گم کرده ام 

زندگی راهم ...

احساس میکنم تمام آرزوهای سال گذشته این موقعم 

دود شد رفت هــــــــــــــوا ... 

و الان هیچ آرزویی ندارم 

و فقط نظاره گرم ... نظاره گر اتفاقاتی که می افتد ... نظاره گر تصمیم هایی که  گرفته میشود ...

دیگر هیچ خبری از آن دختر منتقد و سرزنده و جسور نیست ... 

از خودم بدم آمده ... 

:( 

موافقین ۱ مخالفین ۰
مونا نصراله ییان