سکوت میکنم ....
و همچنان قلم سکوت را میپذیرد ...
ارجاع به پست "... من بچگی هامو دلم میخواد .... " شاید دلیلی باشد برای این بی حالی مان ...
دعا کنید برایمان ...
خودمان هم کلافه ایم ....
دل پیش تو بهانه ی غربت نمی کند
ای دلبر همیشگی و دلبخواه من
از بنده زادگان توأم ثامن الحجج
بیجا نگفته ام که تو باشی اله من
با تو چه زود ناز مرا می خرد خدا
ای تا حریم قرب خدا شاهراه من
ناراضی از کنار تو هرگز نرفته ام
نومید کی شود ز عطایت نگاه من
من در حریم قدس تو تطهیر می شوم
می ریزد از دعای تو بار گناه من
گفتی برای دیدن من زود می رسی
ای انتظار لحظه ی مرگم گواه من
اینجا مدینه، مکه، نجف یا که کربلاست
اینجا بهشت روی زمین جنت الرّضاست
*** حسن علیپور ***
عازم ..کوی حضرت ثامن الححج هستم ....
و دعا گوی همتان ...وهمچنین نائب الزیاره ..هستم ...
عهد کرده ام اینبار ...برات کربلا را بگیرم .. .
دعا کنید ..صدایمان را بشوند ...
بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد
بخوان آدمی بوی انسان بگیرد
بخوان: «ابکی – ابکی – لنفسی - لقبری...
دل مرده ی ما کمی جان بگیرد
...و یا غافر الذنبُ یا قابل التوب
الهی تصدق عَلَیَّ بعفوک
انا لا انسی ایادیک عندی
الهی تصدق علیّ بعفوک
الهی و ربی علیک رجائی
الهی تصدق علیّ بعفوک...»
لباس مناجت را هر که باید
شب پنجم ماه شعبان بگیرد
تو هستی دلیل مسلمانی ما
نجات پر و بال زندانی ما
لطیفیان
+ : اولین رأی زندگیمو دادم ...
به دکتر علی اکبر ولایتی ...
مرد اخلاق انتخابات .... : )
نسیمی از تو وزید و زمین شکوفا شد
بهشت در به در کوچه های دنیا شد
برای این که به پای تو بال و پر بزنند
در ازدحام ملائک دوباره دعوا شد
همان شبی که رسیدی مدینه یادش هست
نگاه کردی و عالم پر از مسیحا شد
نگاه کن که تمام دلم طلا گردد
که گر اشاره کنی خاک کیمیا گردد....
از بچگی ...شب های تاسوعا ...صداای گریه ام حالی دیگر داشت ...
فدای شرمدنگیتان در برابر ارباب ....
آقای علم به دوش ...
میلادتان مبارک ...
آقای من ...
دلم بیشتر از قبل
خیلی بیشتر ....
برایتان تنگ شده ...
سالروز میلادتان مبارک ....ارباب آزاده ....
+ :در صف نشسته ایم و به دستت نگاهمان ...
اخذ برات کرببلا وقت میبرد ...
+: علاج تشنگیم را فرات هم نکند
تنور سینه ی من داغ کربلا دارد ....
به سینه می زنم و حلقه می زنم بر در
در این معامله یک دست هم صدا دارد ....
دلم هوای حرم کرده خوب میدانم،
برات کرب و بلا را فقط رضا دارد.....
حسن لطفی
+: چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
کاش حواسمون باشه ...به کی میخوایم رأی بدیم ...
کاش ملاک هامون "انقلابی-اسلامی" باشند .... نه فقط انقلابی خالی ....
کاش هر کس تخریب مکرد ...به جای تاییدش ....ردش میکردیم ...
کاش این تعصب لعنتی ... از بین میرفت ....
کاش به حرف های رهبری بدون غرض ورزی گوش میدادیم ...
کاش الکی کسی رو گنده نمیکرذیم ...
کاش یه خورده ...یه خورده کوچولو به اخـــــــــــــــــــــــــــلاق با این عظمت ... توجه داشتیم ....
انتخابات پیش رو ... خیلی خیلی مهمه ...
خدا عاقبت به خیرمون کنه ....
در یه زمانی ...یه بنده خدایی هــــــــــــــــــــی میگفت :
بگــــم ؟؟؟؟ بــــــــــــــــــــگم ؟؟؟
جدیـــــــــــدا یه بنده خدایی ورژن نو شو آپلود کرده با این عنوان که :
نذار بگم ....نــــــــــــــــذار بگم ...نذار ...
عیدتون مبارک
مهربانم! چشم بارانی چه می آید به تو
این ردای سبز روحانی چه می آید به تو
آن نگاه زیر چشمی با وقارت می کند
این تبسم های پنهانی چه می آید به تو
حرکت آن خال مشکی با تکان های لبت
تا که شب «والیل» می خوانی چه می آید به تو
موی مجنون، ریش درویشی چه می آید به من
ناز لیلا، اخم سلطانی چه می آید به تو
اخم کن! آخر نمی دانی که وقتی ابرویت
چین می اندازد به پیشانی، چه می آید به تو
بی قرارِ رفتنی، موجی بزن دریای من!
گرچه آرامی، پریشانی چه می آید به تو
قیصرِ رومی حجازی! آن عبور با شکوه
با سواران خراسانی چه می آید به تو
خال تو آن نقطه ی پایان دفترهای ماست
خال در این بیت پایانی چه می آید به تو
***قاسم صرافان***
من یک "خواب" خیلی معمولی ِ معمولی که میبینم ....آن هم نه خواب ائمه را ...فامیلی ...عزیزی ...(خصوصا رفتگان)
....تا بیست دقیقه بند بند بدنم میلرزد ...
حالا تصور کنید که پیامبر در "واقعیت " بعد از صحبت با روح الامین ...چه حالی شده اند ....
و از آن بالا تر ....بعد از سخن گفتن با خود معبود ....
فکر کردن به آن هم ...مو به تن سیخ میکند ....
البته عظمت وجودی ایشان خیلی بیشتر از ما کم ظرفیت هاست ...
ولی خوب ...
اللهم صل علی محمد وآل محمد