حال و روز کسی که میخواهد برود پیاده روی اربعین ...قابل وصف نیست ...

اما ..

شاید بتوان حال  کسی را که حسرت کربلا بر دلش مانده توصیف کرد ...

اینکه هر لجظه ات را مرور کنی تا بفهمی چرا لیاقت دیدار ارباب را نداری ..

اینکه هربار که میشنوی دوستی آشنایی فامیلی دارد میرود ..

بغض گلویت را بگیرد ...

اینکه همه جا پرباشد از عکس های پیاده روی اربعین .. اینکه حسرت دیدن تابلوی "مرقد الحسین " بردلت مانده باشد...

این که تماشای تلویزیون آشفته ترت کند ...

اینکه هربار روی تختت مینشینی و عکس حرم را  میبینی مثل بچه ها زانوی غم بغل بگیری و بغ کنی و اشک هایت را پاک کنی ...

میشود حال کسی که کربلا نرفته ...

حال دلی که معشوق رخصت دیدار نمیدهش...

میشود حال منی که دو روز است به رگبار خبر های کربلاییان بسته شدم ...

میشود حال منی که دلم سوختـــــــــــــــه ...

خراب است حال دلم خراب ... 

یک سفر کربلا میخواهم .. یک اربعین کربلایی .......

کسی چه می فهمد ... حال خراب ما را ....

پ.ن : سهم ما همیشه این بوده زنده باشیم با نسیـــــــــم حرم ...

کربلایی حساب کن مارا ...با همین پخش مستقیم حـــــــــــــرم ...